Balanced Scorecard (BSC):
معرفی: بالانسد اسکورکارد یک مدل مفهومی برای مدیریت استراتژیک است که توسط دیوید نورتون و رابرت کاپلن در دهه 1990 معرفی شد. این مدل از چهار بعد کلیدی تشکیل شده است: مالی، مشتری، فرآیندها و یادگیری و رشد.
مزایا:
- ایجاد تعادل بین اهداف مالی و غیرمالی سازمان.
- ارتباط بین استراتژی و عملکرد عملیاتی را توضیح میدهد.
- ارائه یک چارچوب جامع برای پیگیری و ارزیابی عملکرد.
- تاکید بر یادگیری و بهبود مداوم.
محدودیتها:
- پیادهسازی و مدیریت BSC ممکن است زمانبر باشد.
- نیاز به دادههای دقیق و قابل اعتماد برای اندازهگیری عملکرد.
اهداف و نتایج کلان (OKR):
معرفی: اهداف و نتایج کلان یک فرایند مدیریت استراتژیک سریع و انعطافپذیر است که توسط اندرو گروو و جان دور در شرکت اینترنتی گوگل ایجاد شد. این فرایند از تعیین اهداف کممدت متمرکز برای تمام تیمها و افراد در سازمان و پیگیری پیشرفت آنها تشکیل شده است.
مزایا:
- انعطافپذیری بالا در مواجهه با تغییرات سریع در بازار.
- تمرکز بر اهداف کلان و دستاوردهای مهم.
- ایجاد ارتباط و انگیزه بیشتر بین اعضای تیم.
محدودیتها:
- فرایند OKR ممکن است نیاز به تمرین و آموزش داشته باشد.
- تعیین اهداف مناسب و کمیتی ممکن است چالش برانگیز باشد.
مقایسه:
- انعطافپذیری:
- BSC: معمولاً مورد استفاده در سازمانهای بزرگ و پایدار با استراتژیهای ثابت.
- OKR: برای سازمانهایی که با تغییرات سریع بازار مواجه هستند و نیاز به انعطافپذیری دارند.
- تمرکز:
- BSC: تمرکز بر توازن بین ابعاد مختلف عملکرد.
- OKR: تمرکز بر اهداف کلان و دستاوردهای اساسی.
- مدیریت و پایش:
- BSC: نیاز به سیستمها و فرآیندهای پیچیده برای پایش عملکرد.
- OKR: روند سادهتری برای تعیین، پایش و بهروزرسانی اهداف.
نتیجهگیری:
هر دو Balanced Scorecard (BSC) و اهداف و نتایج کلان (OKR) ابزارهای موثری در مدیریت استراتژیک هستند که به سازمانها کمک میکنند تا اهداف خود را مشخص کرده و پیگیری کنند. انتخاب بین این دو بستگی به نوع و ماهیت سازمان و هدفهای آن دارد. برخوردهایی که این ابزارها با یکدیگر دارند، میتواند در برنامهریزی و اجرای استراتژیها به کار گرفته شود.