سرنخ در نام اثر است. اثر شترمرغ زمانی است که برای نادیده گرفتن یک مشکل، شخصی تصمیم میگیرد سر خود را به صورت استعاری در شن فرو کند و امیدوار باشد که مشکل ناپدید شود (ضرب المثل کبک سرش را زیر برف کرده ) اما آنچه معمولا اتفاق می افتد دقیقا برعکس است…
این رفتار شترمرغ (که اغلب به آن سندرم شترمرغ نیز گفته می شود) یک سوگیری شناختی است: سوگیری که در آن شخصی با دور شدن از اطلاعات منفی از آن اجتناب می کند.
همه ما میتوانیم انتخاب کنیم که بهطور موقت از مسائل اجتناب کنیم، اگر احساس نمیکنیم که ظرفیت مقابله فوری با آنها را نداریم. گاهی اوقات ما فقط به این دلیل که منابع احساسی را در آن لحظه در اختیار نداریم، رسیدگی به مسائل را به تعویق می اندازیم و می دانیم که اگر در آینده ای نزدیک دوباره آن را بررسی کنیم، می توانیم به طور موثرتری با آن برخورد کنیم.
نیازی نیست به این نکته اشاره کنیم که این نوع رفتار در لایه بالا یک سازمان به طور بالقوه می تواند فاجعه بار باشد.
“اگر آن را نادیده بگیرم، ممکن است از بین برود…”
اثر شترمرغ دوری از اطلاعات منفی، معمولا یک مشکل یا بازخورد، به صورت متداوم است.
گاهی اوقات این عمل یک انتخاب آگاهانه است. این «مقابله اجتنابی» احساسات ناراحت کننده ای راکه در غیر این صورت در رویارویی با واقعیت با آنها دست و پنجه نرم باید بکنیم را کاهش میدهد. در کوتاهمدت، مطمئناً نگاه نکردن به یک موضوع بسیار راحتتر از مواجهه با آن است. برای برخی افراد این لزوماً یک انتخاب آگاهانه نیز نیست – می تواند به دلیل نقطه کوری باشد که دارند: اعتماد به این که دیدگاه آنها همیشه دیدگاه درستی است و شاید اطمینان نابجا در توانایی خود در تشخیص مشکلات واقعی.
در هر صورت، به این معنی است که فرصتهایی برای پرداختن به این موضوع از دست میرود – و موضوع شروع به تبدیل شدن به یک مشکل بسیار بزرگتر میکند…
چرا اثر شترمرغ برای سازمان ها مضر است؟
نیازی نیست ما اشاره کنیم که این نوع رفتار در راس یک سازمان به طور بالقوه می تواند فاجعه بار باشد. اگر رهبری ارشد به درستی با مسائل و چالش ها مواجه نشود، پتانسیل زیادی برای پیامدهای جدی و مخرب وجود دارد.
اما اثر شترمرغ اگر بر رفتاری که در سایر بخشهای سازمان شما نیز در جریان است تأثیر بگذارد به همان اندازه مضرر است.
به کارمندی فکر کنید که شاهد ضعیف است و میداند که باید آن را به بخش بالاتر بگوید ، اما تصمیم میگیرد روی برگرداند و به خود بگوید که سرانجام خود به خود حل میشود. به مدیری فکر کنید که می تواند نشانه های اولیه درگیری را بین افراد تیم خود ببیند اما هیچ کاری برای رفع آن انجام نمی دهد. یا همکار که می تواند ببیند که نحوه رفتار همکار دیگر در قبال مشتری می تواند برای اعتبار شرکت مضر باشد … اما نمی تواند با کسی که به آن کمک میکند روبرو شود.
چگونه می توانید اثر شترمرغ را در سازمان خود تشخیص دهید؟
چه چیزی می تواند نشان دهد که اثر شترمرغ بر سازمان شما تأثیر گذاشته است؟ غالباً خود را در یک فرهنگ کلی «اجتناب» در رفتارهای رهبران و مدیران نشان می دهد. در مورد تلاش برای تغییر وضعیت موجود ناراحتی وجود دارد. از گفتگوهای ناراحت کننده اجتناب می شود. به جای اینکه به سرعت و به طور موثر مورد توجه قرار گیرد، مسائل مربوط به عملکرد پنهان می شوند و چالش های تجاری که باید در کوتاه مدت یا بلند مدت با آنها روبرو شوند، کم اهمیت جلوه داده می شوند.
در سرتاسر سازمان، اغلب زوایای منفی بسیاری وجود دارد – افراد احساس میکنند که چالشهای واقعی حل نمیشوند. اگر کارمندان شواهدی از استانداردهای دوگانه را در نتیجه آن ببینند، ناراحت کننده است و می تواند باعث برانگیخته شدن احساس ناعادلانه بودن باشد.
فرهنگ بازخورد ایجاد کنید
هنگامی که از تأثیر بالقوه اثر شترمرغ بر رفتار آگاه شدید، شما را در موقعیتی قرار می دهد که در نظر بگیرید برای رفع آن چه کاری می توان انجام داد. به یاد داشته باشید که چه چیزی در دل آن نهفته است. این ناشی از اجتناب آگاهانه یا ناخودآگاه افراد از واقعیت است.
بنابراین مشخص است که فقدان بازخورد باز، صادقانه و سازنده به آن نوع رفتارها دامن میزند – و یکی از بهترین راهها برای رسیدگی به آن، فرهنگسازی بر اساس بازخورد است.
در حالی که ایجاد این نوع فرهنگ زمان می برد، راه های زیادی وجود دارد که می توان آن را چه در سطح فردی و چه در کل یک سازمان با دادن ابزارها و مهارت های مناسب به رهبران، مدیران و کارکنان برای توانمندسازی آنها در تغییر رفتارشان پرورش داد.
از آموزش و مربیگری استفاده کنید
راه های مختلفی وجود دارد که می توان بازخورد داد و دریافت کرد، چه به صورت رسمی و چه کمتر رسمی.
در سراسر یک سازمان، این می تواند به شکل بازخورد 360 درجه و سایر رویکردهای عملکردی باشد که مکالمات منظم و صادقانه را تشویق می کند. کوچینگ از طرق مختلفی کمک می کند. این افراد را تشویق می کند که به طور منظم بازخورد بدهند و به آنها عادت کنند.
کوچینگ افراد را قادر میسازد تا نگرانیها و باورهای محدودکنندهشان را بشناسند و درباره آن فکر کنند.
کوچینگ افراد را قادر میسازد تا نگرانیها و باورهای محدودکنندهشان را که میتواند آنها را از برخورد با یک موضوع منصرف میکند، شناسایی کنند و دربارهی آنها بیندیشند. سپس گامهای کوچکی را که باید برای حرکت به سمت حل آن بردارند.
کوچینگ نه تنها آگاهی فرد را از هر گونه تمایلی برای اجتناب از مسائل در خود بالا می برد، بلکه به آنها کمک می کند تا این تمایلات را در دیگران نیز تشخیص دهند و بدانند چگونه به آنها پاسخ دهند.
آیا افراد در سازمان شما از مواجهه با مشکلات اجتناب میکنند؟
فرهنگ سازمان شما چگونه است؟ باز، شفاف و مبتنی بر بازخورد؟ یا طعنه آمیز
اگر در سازمان شما، مردم تمایل دارند به طور جمعی تحت اثر شترمرغ باشند و از مشکلات روی برگردانند، زمان آن فرا رسیده است که در مورد گام های کوچکی که باید برای غلبه بر این اتفاق بیفتد فکر کنید – و به زودی.