نقش مدیرعامل با هر نقش دیگری در سازمان متفاوت است؛ او باید دید کلی از سازمان و محیطی که در آن فعالیت می‌کند داشته باشد، نیروهای تأثیرگذار را درک کند، چشم‌اندازی وسیع ایجاد کند و در زمان‌های دشوار تصمیمات نهایی را اعلام نماید. 

وب‌سایت Forbes پس از بررسی کار مدیران عامل در بیست سال گذشته، فهرستی از ده هدف ارائه کرده است که به توسعه بلندمدت ارزش‌ها منجر می‌شوند. شش مورد اول به افراد درون سازمان مربوط می‌شوند و چهار مورد آخر به دستاوردهایی که انسان‌های بزرگ با همکاری یکدیگر حاصل می‌کنند.

هر هدف عنوان شده در این مقاله، به یک خروجی و نتیجه نهایی اشاره دارد، نه به یک فعالیت خاص. این موضوع منجر به جلب توجه مخاطبین به هدف نهایی و اصلی می‌شود و آزادی عمل در رسیدن به آن هدف و نحوه رسیدن به آن را در اختیار مخاطب می‌گذارد. بسته به زمینه، راه‌های هوشمندانه زیادی برای نزدیک شدن به این اهداف وجود دارد. کار یک مدیرعامل و تیم اجرایی این است که بهترین مسیر را با توجه به صنعت و موقعیت خاص خود پیدا کنند. در زیر هر هدف، توضیح مختصری و سوالات کلیدی برای بررسی وجود دارد.

A hand stacking wooden blocks with icons

Description automatically generated

1. روابط قوی با همه ذینفعان

مشتریان، کارمندان، تأمین‌کنندگان، جوامع، اعضای هیئت مدیره و سهامداران همه برای موفقیت یک سازمان حیاتی هستند. وقتی اوضاع برای یک سازمان بد می‌شود، معمولاً به این دلیل است که یکی یا چند گروه از این ذینفعان برای مدت طولانی نادیده گرفته شده‌اند.

سؤالات کلیدی برای بررسی: 

  • چقدر به طور منظم و قوی با گروه‌های ذینفع درگیر هستیم؟
  • گفتگو چقدر باز است؟ 
  • ما چقدر در مورد آنچه در ذهن آنهاست، روشن هستیم؟

2. افراد با استعداد، متنوع و با انگیزه

افراد مناسب در نقش‌های مناسب برای ایجاد ارزش بلندمدت بسیار مهم هستند. برای ساختن موتور استعدادهای برنده از جذب و استخدام تا توسعه و حفظ، سرمایه‌گذاری قابل توجهی لازم است. تلاش‌هایی که در اینجا سرمایه‌گذاری می‌شوند به یک مزیت رقابتی تبدیل می‌شوند که تکرار آن دشوار است.

سؤالات کلیدی قابل بررسی: 

  • موتور استعداد ما کجا قوی و کجا ضعیف است؟
  • آیا استعدادها را به سطح استراتژیک درستی ارتقا داده‌ایم؟
  • اگر این کار را نکرده‌ایم، برای انجام آن چه کاری لازم است؟

3. رهبری توزیع‌شده و سازگار

امروزه هیچ سازمانی نمی‌تواند بدون رهبری توزیع‌شده و سازگار در درازمدت موفق باشد. تجارت خیلی پیچیده است و تغییرات خیلی سریع اتفاق می‌افتد. اگر رهبران در سراسر سازمان قضاوت، مهارت یا اختیار لازم برای تصمیم‌گیری‌های سریع را نداشته باشند، گلوگاه‌های مشکل‌ساز ایجاد می‌کند.

 

سؤالات کلیدی قابل بررسی: 

  • کجا نمی‌توانیم رهبری را به اندازه کافی در سازمان گسترش دهیم؟
  • چه چیزی ما را عقب نگه می‌دارد؟

4. یادگیری مستمر در دل همه چیز

امروزه ماندگاری در بازار و حفظ کسب و کار بسیار سخت و پیچیده است. از آنجایی که فناوری با سرعت فزاینده‌ای رو به رشد است و باعث به وجود آمدن صنایع مختلف می‌شود، توانایی سازمان برای یادگیری و انطباق سریع برای ماندن و کسب بازار ضروری است. علاوه بر این، یادگیری و رشد مستمر به حفظ استعداد کمک می‌کند.

سؤالات کلیدی برای بررسی: 

  • چگونه یادگیری را در هر کاری که انجام می‌دهیم ایجاد می‌کنیم؟ 
  • مدیران ارشد چقدر در مورد یادگیری و پیشرفت خود جدی هستند؟

5. ارزش‌های شفاف و زنده در سازمان

کریس آرگریس، نظریه‌پرداز سازمانی، مطرح کرد که در هر سازمان دو مجموعه ارزش وجود دارد: ارزش‌های مورد حمایت و ارزش‌های مورد استفاده. وقتی این دو مجموعه از هم دور باشند، ارزش‌های سازمانی صرفاً کلماتی بر روی کاغذ هستند. هنگامی که آنها به هم نزدیک‌تر باشند، ارزش‌ها قدرت و تمرکز معناداری را ایجاد می‌کنند.

سؤالات کلیدی برای بررسی: 

  • ارزش‌های مورد حمایت ما چیست؟ 
  • آیا آنها ارزش‌های درستی هستند؟ 
  • آیا ما آنها را زندگی می‌کنیم؟ اگر نه، چرا؟

6. فرهنگ مشارکتی، مبتنی بر اعتماد و ریسک‌پذیری

مهم‌ترین محرک فرهنگ در یک سازمان، رفتار رهبر ارشد است. مدل‌سازی رفتاری سریع‌تر از هر ابتکار یا برنامه مدیریت تغییر، در سازمان جریان می‌یابد.

سؤالات کلیدی برای بررسی: 

  • رهبران ارشد چگونه رفتار می‌کنند؟ 
  • آیا آنها رفتارهای ریسک‌پذیر با اعتماد بالا، مشارکتی و هوشمندانه را الگوبرداری می‌کنند؟ 
  • اگر نه، چه چیزی الگوبرداری می‌شود و چه تأثیری دارد؟

7. چشم‌انداز مشترک و جذاب

چشم‌انداز تصویری توصیفی از آینده است. زمانی مؤثر است که وضوح و الهام گسترده‌ای را در مورد جهت‌گیری سازمان ارائه دهد. زمانی که به اشتراک گذاشته نشود، قانع‌کننده یا معتبر نباشد، شکست می‌خورد.

سؤالات کلیدی برای بررسی: 

  • دیدگاه ما چقدر واضح، قانع‌کننده، معتبر و مشترک است؟ 
  • آیا با فعالیت‌هایمان، چشم‌انداز خود را زنده نگه می‌داریم؟

8. استراتژی متمایز و به‌خوبی درک‌شده

در ساده‌ترین شکل، استراتژی تخصیص منابع محدود در تعقیب یک چشم‌انداز است. باید با نقاط قوت بازی کند و مزیت ایجاد کند. علاوه بر این، باید نرده‌های محافظ و جهت‌گیری برای تصمیم‌گیری‌های مبادله‌ای فراهم کند.

سؤالات کلیدی برای بررسی: 

  • آیا استراتژی ما به وضوح بیان شده و به‌خوبی درک شده است؟
  • آیا جهت‌گیری مناسبی را برای آنچه که ما در راستای چشم‌انداز خود انجام خواهیم داد و نخواهیم کرد، ارائه می‌دهد؟

9. اجرای منضبط و پویا

منطق تمیز و ظریف استراتژی در دنیای واقعی کثیف می‌شود. اجرای موفقیت‌آمیز نیازمند فرآیندهای منظمی است که به‌صورت پویا در صورت نیاز تغییر می‌کنند. هر چه کسب و کار سریع‌تر انجام شود، برای همگام شدن با آن باید اجرا پویاتر شود.

سؤالات کلیدی برای بررسی: 

آیا تعادل مناسبی از نظم و پویایی در اجرای خود داریم؟ 

اگر نه، مشکل کجاست؟

10. عملکرد قوی و پایدار

سازمان‌ها آنچه را که اندازه‌گیری می‌کنند، مدیریت می‌کنند. بر این اساس، یک مدیرعامل باید اطمینان حاصل کند که چیزهای درستی اندازه‌گیری می‌شوند. ذینفعان باید در تعریف معیارهای مناسب کمک کنند.

سؤالات کلیدی برای بررسی: 

  • چه معیارهایی برای سلامت بلندمدت ما اهمیت بیشتری دارند؟
  • چگونه آنها را به‌طور مؤثر اندازه‌گیری کنیم؟

این ده هدف آرمانی هستند. هیچ‌کس همیشه به‌طور تمام و کمال به همه آنها دست نمی‌یابد. از آنها برای ارزیابی صادقانه خود استفاده کنید و ببینید کدام یک از آنها در سازمان شما کار می‌کند و کدام یک دچار مشکل شده است. سپس در خصوص کارایی آنها گفتگو و کاوش کنید.

این فهرست همچنین یادآور این موضوع است که نقش مدیرعامل در دنیای مدرن ما چقدر چالش‌برانگیز است. زمانی دانش فنی تنها دغدغه یک مدیرعامل در صنعت خود بود و تنها نیاز برای موفقیت، اما اکنون این مسئله تنها بخشی از دانش مورد نیاز است. جایی که قبلاً فعالیت‌های سازمانی را هدایت می‌کردند، اکنون باید آنها را تسهیل کنند. جایی که قبلاً پاسخ می‌دادند، اکنون باید هوشمندانه محیطی را ایجاد کنند که در آن پاسخ‌های جدید به‌طور مشترک متولد شوند و به‌طور جمعی دنبال شوند.